من اگر مرد بودم
نبودنت را غروبهای زمستان
سیگار میکشیدم.......
و نبودنت دود میشد
و مینشست روی بخار شیشه های قهوا خانه ....
و بعد تکیه میدادم به صندلی
و چشمانم را میبستم....
و انگشتانم را
دور استکان کمر باریک چای حلقه میکردم .......
که بیشتر از یادم بروی .....
نامرد اگر بودم
نبودنت را
تا حالا فراموش باید کرده باشم....
مرد نیستم اما
نامرد هم نیستم
زنم
و نبودنت
پیراهنم شده.....
پنجه ای محکم بر گلویم
|
امتیاز مطلب : 492
|
تعداد امتیازدهندگان : 136
|
مجموع امتیاز : 136